برد. برای همین بود که چند ماه پیش مطلب ناقصی تهیه کردم و بهصورت «ثبت موقت» گذاشتم تا بتوانم تکمیل کنم اما مدتی توان دست بردن به قلم نداشتم.
از طرف دیگر، چند وقت پیش طی صحبت با بینام، ایده بررسی نظرات و کیفیت آنها در اینترنت به عنوان واقعیت امروز بخشی از جامعه ما مطرح شد که به علت فقدان چارچوب نظری در حد بحث باقی ماند. اما چند روز پیش مطلبی را در سایت رادیو کوچه خواندم با عنوان «هنر مخالفت کردن». متن ترجمه بود و ترجمه نسبتاً خوب. اما مهمتر از همه اینکه مبنای مناسبی بود برای کنکاش در این بحث قدیمی. این مطلب را با نقل منبع در ادامه ذکر میکنم. در اینجا میخواهم به نوعی این دو مطلب را بههم پیوند دهم. اگر مطلب خیلی طولانی است هر کدام از این بخشها را میتوان به صورت مطلب جداگانهای خواند. اما در نهایت نتیجهگیری شخصی خودم را در انتهای مقاله میآورم.
——
(1)
تا حالا شده که به دعوای طرفداران یک دو عقیده مخالف خوب گوش بدهیم؟ حتماً شده است، و واقعاً کدام را انتخاب می کنیم؟ اگر صراحتاً بگوییم که آن طرفی که عقلانیتر است را؛ هم راست گفتهایم و هم دروغ. اما چرا هم راست و هم دروغ؟
راست به این علت (که بر فرض روراست بودن با خود) به محتوای اندیشه و قوت استدلالها گوش دادهایم و یکی را بر دیگری ترجیح دادهایم. اما آیا استدلال تمام قضیه است؟ آیا در تمام مباحث استدلال حرف آخر را میزند؟ از این حیث است که دروغ میگوییم. به گمان من بحثها همیشه کاملاً بر منطق استوار نیستند، بسیاری اوقات پیشفرضها (و در نتیجه ترجیحات شخصی) مسیر نتیجهگیری را عوض میکند. مثلاً بحث ترجیح دموکراتها بر جمهوری خواهان در آمریکا یا راستها بر چپها در ایران؛ استقلالیها بر پرسپولیسیها و از این قبیل.
ضمن اینکه حتی در صورت بکار گرفتن منطق هم این مشکلات بهطور کامل برطرف نمیشوند. شوپنهاور در همین زمینه کتابی نوشته است با عنوان «هنر همیشه بر حق بودن». و کتاب دیگری با همین مضمون از یک نویسنده آمریکایی وجود دارد (با عنوان «چگونه در هر بحثی پیروز شویم، حسن استفاده یا سوء استفاده از منطق») که بنا بود ترجمه و چاپ شود اما اوضاع بازار کتاب خیلی وخیم تر از این حرفها بود و ناشر غیرمستقیم کار را لغو کرد و به سرانجام نرسید. از اینکه بگذریم می توان پای منطق فازی را هم به میان کشید که از قضا مبدع آن هم یک ایرانی است و در آن دیگر درست و غلط به معنای منطق کلاسیک مطرح نیست.
بحث درباره پیشفرضها در همان دوران دانشگاه با یکی دو نفر از دوستان درگرفت، چه به صورت مقالهای که در اولین شماره اهالی چاپ شد و بحث مفصلی برای نقدهای بعدی داشتیم و چه گفتگوهایی که با دوست و هماتاقی عزیزم (آزاد) داشتیم. رشته کلام به اینجا رسید که پیشفرضها هستند که خیلی از نتیجهگیریها را تعیین میکنند.
بگذارید مثالی از کتابهای بینش دوران دبیرستان بزنم. اگر وجود نظم در جهان را بپذیریم، باید وجود خالق ناظم را هم بپذیریم و وجود خالق ناظم به دنبال خود حکمت، عدل و امثالهم را هم در پی دارد. اما این نتیجهگیری پیشفرضهای بسیار زیاد ناگفته دیگری هم دارد، مثلاً هیوم میگوید خود استقرا بنیان محکمی ندارد و گزاره اول مبتنی بر استقرا است؛ قسمت دوم قضیه بسیار مشکوکتر است، گیرم که وجود خالقی را بپذیریم که نظمدهنده هم باشد، چه دلیلی دارد که این کار وی را نشانه حکمت وی بدانیم؟ شاید به قول دکارت شیطانی نیرومند چنین کرده باشد که حکمت و نیت خیری هم نداشته باشد.
خوب به نظر باید این پیشفرضها را دور ریخت تا بتوان بحث کرد، اما آیا این کار اساساً امکانپذیر است؟ و این موضوعی بود که چند سالی ذهنم را به خود مشغول کرده بود تا اینکه سرانجام از گادامر سر درآوردم و اشارهای که بابک احمدی در کتاب حقیقت و زبیایی به آن کرده بود: اساساً بدون پیش فرض بحثی در نمیگیرد. پذیرش عقیده همواره بر اساس استدلال حل و فصل نمیشود و اساساً استدلال و فهم بدون پیشفرض رخ نمیدهد.
—-
(2)
هنری به نام مخالفت
۱۳۹۱ تیر ۳۰
مترجم: منیژه مدبر
منبع: www.paulgraham.com/disagree.html
طبق طبقهبندی نویسنده، پایین هرم یعنی بیشترین و رایجترین نوع مخالفت، دشنام دادن و وصله زدن و نام گذاشتن است. بعد از آن، به زیر سوال کشیدن نویسنده است و اینکه حق نداشته یا حوزهاش نبوده که این را بگوید، بدون اینکه به منطق یا حرفش اشاره شود. بعد از آن انتقاد از لحن گفتار است باز بدون اینکه به ابعاد و منطق مخالفت پرداخته شود. مرحله بالاتر از آن، تناقض است که مسالهیی در تناقض با مطلب طرح شده میآید اما باز استدلالی ندارد. مرحله بالاتر، طرح کردن مساله مقابل با طرح و دلیل است که از اینجا جدی و مشخص میشود. بعد ایرادها و اشکالها را در مرحله بعد پیدا میکند و چرایی آن را میگوید و در مرحله بالای هرم، میتوان به منطق یا نتیجهگیری یا استدلال مطرحشده ایراد گرفت و آن را رد کرد. شناخت این هرم از این نظر مهم است که اگر در محیط اجتماعی – اینترنتی بحث کنید، با طبقههای پایین هرم روبهرو میشوید در نتیجه آمادگی آن را داشته باشید. اما اگر قرار است مخالفت کنید، هر قدر به سه مرحله بالای هرم نزدیک شوید و بر اساس آن عمل کنید، گفتوگویی سالمتر، نتیجهدارتر و بهتر خواهید داشت.
چگونه مخالفت کنیم
تا دو دهه پیش نویسندگان فقط مینوشتند و خوانندگان هم به خواندن بسنده میکردند. اما در سالهای اخیر به ویژه در فضای مجازی این امکان فراهم شده که خوانندگان نظر دهند و در جلسات بحث و گفتوگو شرکت کنند. اغلب افرادی که به موضوعی واکنش نشان میدهند، با آن مخالفاند. همانگونه که انتظار میرود موافقت با موضوع کمتر از مخالفت با آن مردم را به هیجان میآورد. معمولا در موافقت حرف کمتری برای گفتن داریم؛ البته میتوانیم توضیح بیشتری درباره گفته نویسنده بدهیم، اما احتمالا او پیشتر جالبترین جنبههای نهفته در نوشتهاش را بررسی کرده و کاویده است. وقتی مخالفت میکنیم، به حوزهیی وارد میشویم که ممکن است نویسنده به آن نپرداخته باشد. نتیجه اینکه با نخستین ابراز نظر مخالف، نظرهای دیگری پی در پی از راه میرسند و این صرفا کلماتاند که مبنای سنجش قرار میگیرند. البته این به آن معنی نیست که افراد مرتب عصبانیتر میشوند. کافی است که شیوه تبادل نظرمان را تغییر دهیم تا این موضوع روشن شود. با وجو دی که عصبانیت موجب افزایش مخالفت نمیشود، این خطر وجود دارد که افزایش مخالفت افراد را عصبانیتر کند، به ویژه در فضای مجازی که میتوان به آسانی چیزهایی گفت که هرگز رودررو به زبان نمیآید. اگر قصد مخالفت جدی با موضوعی را داریم، باید مراقب باشیم این کار را درست انجام دهیم. مخالفت درست یعنی چه؟ بیشتر خوانندگان فرق بین لجنپراکنی و رد کردن منطقی و محتاطانه موضوع را میتوانند بگویند. با این حال نام گذاشتن بر درجات میانی این دو شیوه ابراز مخالفت، مفید است. با این کار میتوان مخالفتها را درجهبندی کرد.
مخالفت درجه صفر- لجن پراکنی
این نازلترین شکل مخالفت و در عین حال متداولترین نوع آن به حساب میآید. در فضای مجازی، کامنتهایی مثل «خر» و «نفهم» زیاد میبینیم، اما نکته مهم این است که تصدیق کنیم این لجنپراکنیها هیچ ارزشی ندارند. کامنتی مثل «نویسنده خودبزرگبین است و سرسری به موضوع پرداخته» نیز دست کمی از «نفهم» ندارد و در واقع شکل بزک شده آن است.
مخالفت درجه یک- حمله به نویسنده
حمله به نویسنده کاملا به ضعیفی لجنپراکنی نیست و گاهی میتواند اندک ارزشی هم داشته باشد. مثلا اگر نماینده مجلسی در مقالهیی بنویسد: «حقوق نمایندگان باید افزایش یابد»، یکی میتواند پاسخ دهد: «البته که باید این را بگوید، نماینده مجلس است دیگر». این نظر گفته نویسنده را رد نمیکند. گرچه هنوز شکل مخالفت خیلی ضعیف است، دستکم ممکن است به موضوع ربط داشته باشد. اگر خطایی در گفته نماینده وجود دارد، باید روی آن انگشت گذاشت؛ اگر خطایی نیست، چه فرقی میکند که او نماینده است؟گاه گفته میشود نویسنده صلاحیت نوشتن در باره فلان موضوع را ندارد؛ این نیز نوعی حمله به نویسنده است و از قضا نوع بسیار بد آن است، چراکه ایدههای خوب اغلب به ذهن تازهواردها میرسد. سوال این است که آیا نویسنده درست میگوید یا نه. اگر نبود صلاحیت نویسنده سبب بروز خطاهایی شود باید آن را نشان داد، وگرنه نبود آن به خودی خود مسالهیی نیست.
مخالفت درجه دو- واکنش به لحن
در این سطح تازه شروع میکنیم به خود نوشته، و نه نویسنده، واکنش نشان دادن. نازلترین شکل این واکنش، مخالفت با لحن نویسنده است. نمونه: من نمیتوانم بپذیرم که نویسنده «آفرینش هوشمند» را چنین با تمسخر رد کند.
این شکل ابراز مخالفت هنوز ضعیف است، گرچه بهتر از حمله به نویسنده است. اما از لحن نویسنده مهمتر، آن است که او درست میگوید یا نه، به ویژه که داوری درباره لحن بسیار دشوار است. آنکه به موضوع حساس است به احتمال از لحن نویسنده دلخور میشود، در حالی که ممکن است برای دیگر خوانندگان عادی به نظر رسد. بنا بر این اگر بیشترین چیزی که میتوانیم درباره نوشتهیی بگوییم خردهگیری از لحن آن باشد، در واقع چیزی برای گفتن نداریم. اگر نویسنده جدی نیست اما حرف درست میزند، بهتر از آن است که جدی باشد و نادرست بگوید. اگر جایی بر خطاست، باید بگوییم کجا.
مخالفت درجه سه- نقض نظر نویسنده (پادگویی)
در این سطح است که سرانجام درباره خود نوشته واکنش نشان میدهیم و نه درباره اینکه چگونه و از سوی چه کسی نوشته شده. نازلترین شکل این واکنش، مخالفت خشک و خالی است که گاه با مختصر توضیحی همراه میشود. این نوع مخالفت معمولا با عباراتی از درجه دو همراه میشود. نمونه: من نمیتوانم بپذیرم نویسنده «آفرینش هوشمند» را چنین با تمسخر رد کند. این نظریهیی علمی و منطقی است. پادگویی میتواند تا حدی از ارزش برخوردار باشد. گاهی بیان صرف سخنی مخالف و صریح برای پی بردن به درستی آن کافی است، اما معمولا ارائه دلیل و مدرک کمک میکند.
مخالفت درجه چهار- نقض نظر نویسنده همراه با آوردن دلیل (دلیل نقضی)
در این سطح میرسیم به شکل ابتدایی مخالفت قابل پذیرش. به مخالفتهایی تا این سطح میتوان اعتنا نکرد، چرا که چیزی را ثابت نمیکنن د. دلیل نقضی ممکن است چیزی را ثابت کند اما مشکل بتوان گفت دقیقا چه چیزی را. دلیل نقضی شامل پادگویی به علاوه استدلال یا مدرک است و اگر بحث اصلی را درست هدف قرار دهد، میتواند قابل پذیرش باشد، اما متاسفانه بیشتر وقتها در نشانهگیری خطا میکند، یعنی معطوف به چیزی میشود که اندکی با بحث اصلی تفاوت دارد. دو نفر که با شور و حرارت تمام درباره موضوعی بحث میکنند، در واقع درباره دو چیز متفاوت حرف میزنند. گاهی حتی بر سر اصل موضوع با یکدیگر موافقند، اما آنقدر شلوغ میکنند که این را نمیفهمند. البته یک دلیل منطقی برای بحث درباره موضوع اندک متفاوت با آنچه نویسنده مطرح کرده، میتواند وجود داشته باشد و این وقتی است که احساس کنیم شرکتکنندگان در بحث، اصل مطلب را نگرفتهاند. در این موارد باید به صراحت آن را متذکر شد.
مخالفت درجه پنج- رد نظر نویسنده
قابل پذیرشترین و در عین حال نادرترین شکل مخالفت رد کردن نظر نویسنده است، چرا که حداکثر کاری است که میتوان انجام داد. در واقع درجات ابراز مخالفت به شکل هرم است، به این معنی که هرچه بالاتر رویم به نمونههای کمتری برمیخوریم. برای رد کردن نظری که با آن مخالفیم و به گمان ما اشتباه است، ابتدا باید آن را نقل کنیم و بعد توضیح دهیم که چرا اشتباه است. اگر نتوانیم نقل قولی برای مخالفت بیابیم، در واقع بحث الکی راه انداختهایم. رد کردن نظر طرف مقابل، عموما نیازمند آوردن نقل قول است، اما آوردن نقل قول لزوما رد نظر را به دنبال ندارد. برخی در کامنتهایی که میگذارند، بخشی از مطلبی که با آن مخالفند را نقل میکنند و بعد واکنشهایی از درجه سه یا حتی صفر از خود نشان میدهند.
مخالفت درجه شش- رد نکته اصلی
استحکام یک ردیه بستگی دارد به چیزی که رد میشود. مهمترین نوع مخالفت، رد نکته اصلی نظر طرف مقابل است. حتی در مخالفت درجه پنج، گاهی هنوز نادرستی عمدی میبینیم، آنجا که شخص نکات کم اهمیت بحث را ابتدا گزینش و سپس رد میکند. گاهی هم شیوه مخالفت به درجه دو (حمله به نویسنده) نزدیک میشود، اما با ظاهری آراسته. مثلا، تصحیح جملات از نظر دستوری یا پرداختن به اشتباهات جزیی در اسامی و عدد و رقم. تنها قصدی که از تصحیح نوشته میتواند در کار باشد، همانا بیاعتبار کردن نویسنده است، مگر در مواردی که خود بحث مربوط به چنین موضوعاتی باشد. بنا بر این یک شیوه موثر و صادقانه مخالفت، میتواند چیزی شبیه این الگو باشد:
به نظر میرسد نکته محوری نوشته… باشد. چون میگوید:
« نقل قول»
اما این مطلب به این دلایل اشتباه است…
نقل قولی که به عنوان اشتباه بر آن تاکید میشود، لازم نیست دقیقا همان عبارات نویسنده باشد، تنها کافی است مبتنی بر آن باشد.
اهمیت درجهبندی مخالفتها
حالا روشی برای درجهبندی اشکال مخالفت داریم. خب، این به چه کار میآید؟ در ابتدا باید تاکید کرد، درجهبندی کردن به تنهایی گلی به سر ما نمیزند. این درجات صرفا شکل مخالفت، و نه درستی مضمون آن، را توضیح میدهند. واکنشی از درجه شش، هنوز میتواند به کلی اشتباه باشد. سطوح مخالفت حدی را برای قابل پذیرش بودن یک واکنش تعیین میکنند، مخالفتی از درجه شش ممکن است قابل پذیرش نباشد، اما از درجه دوم به پایین یقینا غیرقابل پذیرشاند. مهمترین مزیت طبقهبندی کردن شکلهای مخالفت این است که به افراد کمک میکند آنچه را میخوانند بتوانند ارزشیابی کنند و به ویژه فریب بحثهای از لحاظ عقلی نادرست را نخورند. نویسندگان یا سخنرانان زبانآور میتوانند مخاطبانشان را با به کار بردن کلمات موثر از میدان به در برند. در واقع خصلت مشخص کننده عوام فریبان همین است. با دادن نام به شکلهای گوناگون مخالفت، سنجاقی برای ترکاندن چنین حبابهایی در اختیارمان قرار میگیرد. علاوه بر این، دادن نام ممکن است به خود نویسندگان هم کمک کند، چون بیشتر وقتها نادرستی فکری به عمد نیست. آن که در مخالفت با لحن دیگری سخن میگوید، چه بسا باور دارد که واقعا چیز مهمی برای گفتن دارد، اما اگر کمی از دور به جایگاهش در هرم مخالفت بنگرد، ممکن است بکوشد سطح مخالفتش را به درجه چهار یا پنج برساند. بزرگترین حسن مخالفت درست، فقط این نیس] ]>
سلام
بسیار جالب بود. فقط من متوجه تفاوت مثال مخالفت درجه دو با مخالفت درجه سه نشدم. اگر بیشتر توضیح بدهید ممنون میشوم.
هتاو گرامی، سلام.
مثال مخالفت درجه دوم و سوم یکی هستند اما مثال در مخالفت درجه سوم عبارت دیگری نیز اضافه شده است (نظریه… کاملاً علمی و منطقی است) که بهتر بود مترجم آن را هم داخل گیومه می آورد تا این اشکال پیش نیاید.
مخالفت درجه سوم از نظر من همیشه با کلماتی نظیر: «درست برعکس، اتفاقاً و …» شروع می شوند، چون دوستی را می شناختم که هر وقت حرفی می زدی با همین کلمات به استقبالت می آمد!
بله، به دلیل اینکه در گیومه نبود متوجه نشده بودم. ممنون
در ضمن صد البته که نوشتنش بهتر بود.
سلام و درود
موضوع جالبی بود -به نظرم ما هم توی وبلاگ و قسمت نظرات تقریبا همه این انواع مخالفت ها رو تجربه کردیم !