کمتر کسی پیدا میشود که در ایران زندگی کند و این دو صحنه را ندیده باشد: یکی ریختن زباله در جوی آب با این استدلال که آب همه چیز را با خود میبرد و دومی ریختن زباله از پنجره خودرو با این ادعا که باد!
ظاهراً مسئله چندان مهمی نیست، در نهایت این است که بگوییم فرهنگ زندگی جمعی در ایران خوب پرورش نیافته یا توصیهای اخلاقی مطرح کنیم مبنی بر اینکه: آشغال ریختن ممنوع!
اما به گمانم موضوع بسیار عمیقتر است، و شاید حتی راه حلی را برای برخی از مشکلات جامعه کنونی ما در بر داشته باشد…
—-
یکی از استادان خوب دانشگاه همیشه جملهای میگفت تا آویزه گوشمان شود: بعضی از ما (به خصوص ما ایرانیها) میخواهیم جهان را عوض کنیم و وقتی نمیتوانیم جلوی در خانه خودمان را هم جارو نمیکنیم.
البته کمی به دنبال اصل این نقل قول رفتم و جملات کمابیش مشابهی یافتم. یکی جملهای که از چرچیل نقل میکنند به این مضمون که: آدمها وقتی جوان هستند، میخواهند دنیا را عوض کنند، اما پیر که میشوند خودشان را عوض میکنند. دومی اینکه همه به فکر عوض کردن دنیا هستند، اما کسی به فکر عوض کردن خودش نیست. اما اجازه بدهید همان جمله استادم را پی بگیریم چون با تیتر این مطلب همخوانی بیشتری دارد!
به گمان من رفتار در آب ریختن یا به دست باد دادن آشغال (که بجایش میتوان نوشت «مشکلات») شیوه غالب رفتار مردمان ما است. ما مردمان این سرزمین وقتی با مشکلی مواجه میشویم اغلب راه حلهای موقتی را انتخاب میکنیم. اغلب به عواقب بعدی راه حل فعلی بیتوجه میمانیم. اما آشغالها (مشکلات) در پایین دست آب جمع میشود، باید فکر اساسیتری کرد. ما در مورد مسائل اجتماعی، مشکلات را به دست باد فراموشی میدهیم یا به آب گذر زمان میسپریم. آیا همین خود دلیل فقدان حافظه تاریخی ما نیست؟ ما بجای درس خواندن، تقلب میکنیم و مشکل بیسوادی خود را به باد تأخیر میسپریم تا وقتی در محل کار، در کلاس درس، در مدیریت کارها و غیره مشکل خود را بروز دهد و فاجعه به بار بیاوریم. ما از سر راحتطلبی کمکاری میکنیم و کارها را به فردا میاندازیم تا مشکل امروز حل شده باشد، اما غافل از اینکه مشکلات همه تلنبار میشوند. اجناس بیکیفیت، نوشتههای بیکیفیت، فیلمهای بیکیفیت، آدمهای بیکیفیت همگی محصول این طرز نگرش هستند، و مگر درد جامعه ما جز این است؟
—-
فضای تلخی ترسیم شد، اما حالا بیایید مسئله را از یک جنبه دیگر هم ببینیم. کسانی هم هستند که نه تنها آشغال نمیریزند بلکه آشغال دیگران را جمع هم میکنند، منظورم رفتگران زحمتکش نیست، چون اولاً از این کار نان میخورند و ثانیاً دیدهام که وقتی لباس کار را کنار میگذارند، آشغال میریزند، حسابی! منظورم فعالان محیط زیست و به همین قیاس فعالان مدنی و NGO ها و حمایتکنندگان کودکان و همه این افراد است. در حوزه فکر هم منظورم دلسوزانی است که هم و غم حل واقعی مشکلات را دارند. به گمانم همه چنین افرادی دو ویژگی مشترک دارند: تعهد به اینکه آشغالها را به دست آب و باد ندهند و آیندهنگری یعنی به فکر عواقب بعدی هم هستند.
—–
بنا به آنچ
ه که در بالا گفته شد به گمانم راه حل این همه مشکل جامعه خیلی ساده است (و البته به قول هایدگر درست به همین دلیل خیلی خیلی سخت): بیایید رفتارگرایانه برخورد کنیم (یعنی معتقد باشیم که رفتار میتواند طرز فکر را عوض کند) و بیایید آشغالها را به طور موقت دور نریزیم، یعنی در آب نزیزیم و به دست باد ندهیم. اگر چنین کنیم خوش قول میشویم، برای کار نکردن و نوشتن بهانه نمیآوریم، تقلب نمیکنیم، بیکیفیت نمیشویم و…
پس از تحریر:
بگذارید یک جمله هم برای ثبت در تاریخ بنویسم!: برای شناخت یک فرد یا جامعه کافی است دید با آشغال چگونه برخورد میکند!!!
سلام.
جانا سخن از زبان ما گفتی!
1-چند وقت پیش ماشینی جلوی من در حرکت بود که ظاهرا سرویس مدرسه بود و داشت دخترکانی را از مدرسه به خانه هایشان می رساند.انگار بچه ها صف بسته بودند!چون یک به یک پاکت شیر خالی شده شان را به بیرون ماشین پرتاب می کردند،واقعا خواستم نه به بچه ها،که به راننده تذکری بدهم ولی به علت سرعت زیادش به او نرسیدم.
2-سال گذشته با یکی از اقوام!با ماشین در راهی بودیم.مشغول شکستن تخمه بودیم و طرف هم پوست تخمه ها را به بیرون می ریخت.من هم که روی مستقیم گویی را نداشتم پارچه ای روی داشبورد پهن کردم و پوست تخمه ها را رویش می ریختم تا هنگام توقف فکری برایش بکنم.فکر می کنید این روش من چقدر در متنبه کردن طرف موثر افتاد؟آنقدر که وقتی مقدار زیادی پوست تخمه روی پارچه جمع شد به یکباره و با سرعتی غیرقابل مهار همه ی محتویات آن را از پنجره به بیرون ریخت و پارچه را حسابی تکاند!!من هم فقط ترکیدم از خشم!
3-در کلاس درس اما پس از اینکه دیدم نصیحت و حرف اثر نمی کند،دست به کار شدم.در هنگام تدریس همینطور که در کلاس می قدمم آشغال های زیر پای دانش آموزان را جمع می کنم،بدون اینکه کلامی بر زبان آورم یا تغییری در چهره ام و یا حتی وقفه ای در درس به وجود آورم.پس از چند روز یا چند هفته این روش کار خود را می کند.یا زباله ای نمی ریزند یا اگر چیزی باشد به محض اینکه برای برداشتنش دست ببرم خود بچه ها پیش قدم می شوند.البته بگویم کلاس هایی هم دارم که هرگز تاثیری از این شیوه در آنها ندیده ام و هر روز کثیف تر از دیروز!
4-قانون پایستگی(بقای)زحمت در دنیا برقرار است.یعنی زحمت را باید بکشی.حالا هرچه زودتر بهتر.البته ظاهرا در این گوشه از دنیا گاهی نقض این قانون هم دیده شده است!اگر باید امروز تا شب یک قورباغه ی زتده را قورت بدهی بهتر است اول صبح این کار را بکنی تا فکر و نگرانی اش تا شب آزارت ندهد.و اگر دو قورباغه باید بقورتی بهتر است اول آنکه زشت تر است را قورت دهی.البته تناقضی می بینم میان این ایده و آن ضرب المثل که می گوید از این ستون به آن ستون فرج است!گرچه که معمولا میانه ی خوبی با ضرب المثل ها ندارم و به گمانم بیشتر آنها کارکرد تئوریزه کردن افکار و عقاید بعضا باطل عوام مردم را دارد….
سلام الف و مدد عزیز بسیار کار خوبی کردید که به این موضوع پرداختید . ما اگرچه به قول نقطه سپرده در دست بادیم اما طرح گسترده ای در این مورد بخصوص داریم که در صورت اجرا گزارش خواهیم داد
میترای گرامی، مثل همیشه در عمل کردن یک قدم از من جلوتر هستی، یک خسته نباشید صمیمانه را از من بپذیر.
موفق باشی.
سلام به همه دوستان الف تنهاي عزيز كار از اين حدي كه شما بيان فرموديد بحراني تر شده ايكاش اين جماعت به ريختن زباله و پوست موز و امثالهم بسنده ميكردند اين كه يه ضايعه اي مانند زباله رو به فزوني است از يك طرف، ولي از طرف ديگر جماعتي هستند كه كمر همت بر نابودي هر گونه فضاي سبز و زيبايي هاي طبيعت بسته اند .
من هر بار كه شخصي را در حال قدم زدن روي چمن هاي درون شهر و يا عبور از بين
گل ها و بوته ها ميبينم بقدري به حال خودم و ايراني بودنم تاسف ميخورم كه نگو و نپرس.
حال همين افراد به محض خروج از كشور و ورود به ديار غير چنان مبادي آداب و رفتار شهروندي مي شوند كه شخص دچار بحران هويت ميشه
كار از اموال عمومي نيز گذشته است و ديگر حريم خصوصي افراد نيز مورد تعدي قرار ميگرد مثلا شما براي زيبايي شهر و خانه خود هزينه كرده و وقت و انرژي صرف كرده ايد به اميد بهره اي و لذتي اما صبح كه از خواب بيدار ميشوي و ميبيني تمامي گل هاي جلوي درب منزل شما چيده شده است چه حسي به شما دست خواهد داد؟
مدد عزيز اكثر مواقع نهادينه كردن يك امر با روش هاي شما ثمري نخواهد داشت بلكه روش شما براي مرحله بعد از نهادينه شدن و در مرحله حفظ و نگهداري و نهايتا بهبود بكار خواهد آمد اين كار به نيرويي بيشتر از اين نياز دارد كه فقط در دست دولت ميباشد و ميتواند نوع فرهنگ مردم را از بالا به پايين ديكته كند
وقتی ما هنوز نتونستیم فکری برای جمع آوری زباله ها مون کنیم هنوز فکری برای تفکیک زباله ها نکردیم ( احتمالا تو فیلم های قدیمی خارجی دیدید که زباله ها از هم تفکیک شده اند) و هنوز تمیز بودن خونه وماشینمون مهمتر از شهرمونه – چرا که نه؟
نقطه سر خط گرامی، تعبیر زیبایی بود، ما هنوز فکری برای تفکیک و دستهبندی زبالهها یا همان مشکلات خود نکردهایم، هنوز اولویتبندی آنها را یاد نگرفتهایم، هنوز یاد نگرفتهایم که مشکلات را میتوان با سعی و تلاش به فرصت تبدیل کرد، همان طور که زبالهها را میتوان به سرمایه تبدیل کرد.