عسل مرهم است
نقد راشل سیمون بر زندگی پنهان زنبورها نوشته سو مونک کید[1]
چه چیزی راجع به زنبورها اینطور تخیل انسانها را مسحور میکند؟در نخستین رمان سو مونک کید، زندگی پنهان زنبورها، آنها نماد تلاش، تجدید حیات و شفا هستند.
اویل ده شصت است و لیلی اونز 14 ساله با پدرش، تی ری[2] و خدمتکار سیاهپوستشان رزالین[3] در کالیفرنیای جنوبی زندگی میکند. ممکن است فکر کنید تا اینجا خیلی شبیه کشتن مرغ مقلد[4] است ولی یک ذره هم اینطور نیست.
تی ری یک زورگوی سادیک است- ” وقتی پای اختراع تنبیه باشد برای خودش توماس ادیسونی است”- و تا جایی که دلتان بخواهد با شخصیت اتیکاس فینچ[5] متفاوت است. لیلی با این باور بزرگ شده که به طور اتفاقی مادرش را کشته است و بنابراین سختیهای زندگی را میپذیرد، تا اینکه رزالین برای تلاشش به رای دادن کتک میخورد.
لیلی رزالین را از بیمارستان خارج میکند و دوتایی فرار میکنند، فراری که با هدایت اتیکت روی یک شیشه عسل به نام مادونای سیاه، که یکی از معدود یادگاریهای به جا مانده از مادر لیلی است، آنها را به تیبورون[6] در کالیفرنیای جنوبی میرساند.
آنجا در خانه سه خواهر عجیب و غریب به نامهای می، جولای و آگوست، زنان سیاهپوستی که زنبور عسل پرورش میدهند و سرپرست فرقه مذهبی استثنایی هستند،پناه میگیرند.
در جهان عجیب و غمناک این خواهرها، جایی که عسل و موم مرهم زخمهایشان است (” هیچ چیز از عسل، این خوراک خدایان و بدنشوی الههها” مصون نبود) و زنبورها نظم و هارمونی را اعاده میکنند، راز مرگ مادر برای لیلی آشکار میشود و امید را مییابد :” هر از گاهی جهان این لطف را به شما میکند، یک استراحت کوتاه بهتان میدهد، مثل زمانی که زنگ استراحت مسابقه بوکس به صدا در میاید و شما به گوشه زمین میروید، جایی که کسی بر شما و زندگی لگدمال شدتان رحم میآورد”
این کتاب، کتابیست شگفتانگیز، به تناوب خندهدار و غمناک است. و پر است از اتفاقات و صحنههای جادویی بالغانهای که یادآور جونان هریس[7] هستند. اما لیلی، که فرشته هم نیست، کودک دشوار و سرسختی است:” به شکل غریبی مجموعه زخمها و دردهایم را دوست داشتم. آنها برایم همدردی واقعی و شیرینی را به ارمغان آوردند. من دختری بودم که توسط مادرش رها شده بود، عجب مورد خاصی بودم” آنچه که ممکن بود هزل از آب در بیاید با نشان دادن لبه تیز واقعیت – یعنی عواقب غمانگیر تبعیض نژادی در ایالات جنوبی- به کتاب رنگ و بویی دیگر بخشیده است.
.
.
.
زندگی پنهان زنبورها یکی از کتابهای مورد علاقهام است که چندین بار خواندمش. فیلمش را هم با بازی درخشان داکوتا فینینگ[8] دیدهام ولی کتابش به نظرم چیز دیگری است. فیلم هم بسیار زیبا ساخته شده اما حس و حالی که کتاب منتقل میکند با فیلمش متفاوت است. آنطور که در نقد گفته شده دنیایی که لیلی به آن پناه میبرد، یعنی خانه آگوست را غمزده نیافتم بلکه بیشتر آرامشبخش بود. دقیقا حس یک کندو را القا میکرد. حس گوشهای دنج و امن، شیرین و رخوتانگیز…فرصتی براش شفا یافتن.
[1] Sue Monk Kidd
[2] T Ray
[3] Rosaleen
[4] To Kill a Mockingbird : رمانی نوشته هارپر لی، نویسنده آمریکایی که برای نوشتن آن در سال 1964 جایزه پولیتزر را برد. (بیشتر در ویکیپدیا بخوانید)
[5] Atticus Finch : شخصیتی در رمان کشتن مرغ مقلد. وکیلی انسان دوست، جسور،شجاع و پدری مهربان و دوست داشتنی (ویکیپدیا)
[6] Tiburon
[7] Joanan Harris : نویسنده کتاب شکلات که بعدها فیلم شکلات با بازی ژولیت پینوش از روی آن ساخته شد.
[8] Dakota fanning
من هم کتاب راخوانده ام وهم فیلمش را دیده ام والبته مثل همه فیلمهای اقتباسی کتاب بسیار جذاب تر است.مسائل اجتماعی دهه شصت درامریکا که منجر به ایجاد نهادهای مدنی ومبارزات ان سالها شد به خوبی دراین کتاب نشان داده شده وپردازش شخصیتها با نهایت ظرافت صورت گرفته.اما گویا دوستان شما چندان با ادبیات داستانی انس والفتی ندارند واین ازنظرمن وبا کمال تاسف ضعف بسیار بزرگی است که دراغلب کسانی که داعیه روشنفکری دارند دیده میشود وان حقیر شمردن رمان ویا این تفکر که خواندن ادبیات داستانی نوعی وقت تلف کردن است.نمیدانم چه کسی میتواند منکر نقش رمان نویسان بزرگی چون تولستوی،داستایوسکی،رولان ،جویس،جک لندن،فالکنر،کوندرا،و……..درهمه زمینه های اجتماعی،جامعه شناسی،مردم شناسی،روانشناسی و…..بشود.