چندی پیش در گروهی در تلگرام دعوت شدم به نام “کتابخانه” که فایلهای صوتی و PDF کتابها را به اشتراک میگذاشتند. در کمال تعجب خودم، با اینکه معمولا به این مسائل حساس هستم اما فقط به دلیل اینکه علاقه چندانی به مطالعه کتاب به اینصورت ندارم و دیگر اینکه پیغامها حجم زیادی میگرفت و گوشیام هنگ میکرد از گروه بیرون آمدم.
از آنجا که دنیا کوچک است، گویا چند وقت پیش یکی از دوستان به این گروه اضافه میشود و با دیدن به اشتراکگذاری کتابها به صورت فایل صوتی و PDF یک سوال کاملا بجا و اخلاقی میپرسد که بابت این نگاه دقیقش هم غبطه میخورم هم تحسینش میکنم.
اسکرین پیکچر گفتگو را در زیر گذاشتهام تا کامل بخوانید ولی همانطور که احتمالا میتوانید حدس بزنید سوال این بوده که آیا این آثار با مجوز ناشر و نویسنده به اشتراک گذاشته میشوند یا خیر؟ از پاسخ تند و پر طعنه فردی که احتمالا ادمین گروه است که بگذریم، نحوه توجیه این کار بدون اجازه ناشر و نویسنده بسیار تاسف برانگیز است. میخواستم بگویم بخصوص از قشر کتابخوان ولی واقعیت این است که مدتی است متوجه شدهام این قشر و آن قشر ندارد توقعم را از آدمها پایین آوردهام زیرا فهمیدهام هر کسی که کتابخوان است لزوما با این مطالعه تغییری در زندگی و نگرشش ایجاد نشده و متعالیتر نمیشود.
همانطور که در پاسخ افراد و بخصوص ادمین گروه در زیر میبینید با فرض اینکه این فرد، فردی با مطالعه است، میبینم که این مطالعه به او نه تنها سعه صدر در مقابل مخالفت و علیالخصوص حرف حق را یاد نداده (ملاحظه میکنید که فرد پرسشگر را از گروه حذف نموده است) بلکه هنوز باعث نشده تا آنقدر چشمانش را باز کند و ببیند که کاری که میکند دزدی است و در همان کشورهایی که فرهنگ کتابخوانی در آن جا افتاده جرمش زندان است.
این جمله که این تنها نقض قانون در کشورمان را شما انجام ندهید طعنهای بیش نیست و ارزش منطقی ندارد. اینکه موردی در کشور ما به صورت قانون نیست دلیل بر انجام یک عمل غیراخلاقی نیست. اخلاق بالاتر از قانون است و در این مورد خاص بسیار ناراحتکننده است قشری که داعیه اشاعه فرهنگ دارد نمیتواند افقهای گستردهتری از نوک دماغش را ببیند. چطور میتوانیم به این استدلال برسیم که دزدی از نویسنده و ناشر به بهانه اشاعه فرهنگ کتابخوانی کار صحیح و اخلاقی است، بگذریم از آنکه قانونی هست یا نیست. بخشی از گسترش فرهنگ کتابخوانی و یا هر هنر دیگری تامین مالی نویسنده و هنرمند است و شاید یکی از دلایلی که اینقدر هنرمند خوب در ایران کم داریم همین باشد. زیرا به طور مداوم دغدغه پول دارند و مجبورند کارهای دیگری به غیر از آنچه در آن استعداد دارند انجام بدهند.
و یا چطور میتوانیم استدلال کنیم که مثلا اگر نود درصد این کتابها در سایتها موجود است پس این دلیلی است که ما اجازه داشته باشیم این کتابها را در فضای دیگری نیز نشر بدهیم و لابد اینکه کسی قبل از ما کتاب را PDF کرده عمل ما را اخلاقی میکند.
خود این دوست، یک هنرمند و طراح است اما به دلیل اینکه نمیتواند از این راه زندگیاش را بگذراند هشت سال است که مانند یک کارگر ساده کار شیفتی طاقتفرسا انجام میدهد. در اوقات فراغتش هم میبایست خرده فرمایشهای اطرافیان مبنی بر طراحی لوگو و سربرگ را البته به صورت مجانی انجام بدهد زیرا به دلیل همان فرهنگ اشاعه نیافته این جماعت برای هنر ازرشی قائل نیست.
خود من علاقه شدیدی به نویسندگی کودک و ترجمه دارم ولی پس از دوازده ساعت کار به عنوان یک کارمند ساده وقتی به خانه میرسم انرژی برای تصحیح شعر و داستانهایم ندارم.
لذا به این شهیدان راه اشاعه فرهنگ کتابخوانی عرض میکنم اینکار شما جز دزدی مترادف دیگری و جز ناامید کردن نویسنده، مترجم، شاعر و طراح، صفحه آرا و تمام افرادی که تلاش کردهاند تا آنرا منتشر کنند، نتیجه دیگری ندارد. کاش دستکم اینقدر درایت و شجاعت داشتیم تا بتوانیم بفهمیم و اعتراف کنیم کارمان دزدی است و آنرا در قالب معانی متعالی به خورد دیگران ندهیم.
کتاب خوندن به معنی با فرهنگ بودن نیست. کما این که خیلی از آدمایی رو من می بینم که توی یک چنین گروه هایی عضو هستند ولی اصلا کتاب خون نیستن فقط ذوق جمع کردن این کتابا و تورق اونها رو دارند. هیچی بدتر از دزدی کتاب و نوشته یک نویسنده اونم با این شکل وقیحانه نیست. خود من الا ن حدود یک ماهه که درگیر یک چنین مساله ای هستم و به خاطر سرقت مقاله ها و کتابم از طریق پلیس فتا شکایت کردم و پیگیر پرونده هستم که انصافا خوب هم رسیدگی میکنن به نظرم اگر نویسنده های این آثار از طریق مراجع قانونی پیگیری کنند نتیجه بهتری میده و جلوی این جریان گرفته می شه.